پنج شنبه 4 مهر 139214:49

گفته بودم میکشمتــــــ آخر ...

امروز ... دم غروبـــــ ..... ...وقتـــــ اذان ....

دلم را با اشکـــــ آبـــــ دادم ...

رو به قبله خواباندمش ..

یکـــ ... دو ... سه ...

تمام شد ......

دیگر بهانه اتـــــــ را نمی گیرد !

 

 

 

چه سخت است ...

تشییع عشق بر روی شانه های فراموشی ،

و دل سپردن به قبرستان جدایی ،

وقتی که میدانی پنج شنبه ای نیست ،

تا رهگذری ،

بر بی کسی ات فاتحه ای بخواند…

Mahsa
صفحه قبل 1 صفحه بعد